ابر بهار
ز شام تار به صبح مزار برگشتم
چو كوه رفتم و ابر بهار برگشتم
نريخت كأسه ى آبى كسى به بدرقه ام
كنون تو ابر بيابان ببار برگشتم
سوال شد ز من آيا عراق يا يثرِب ؟
به سمت كوى تو بي اختيار برگشتم
به حكم غيرت تو با وقار مى رفتم
به شوق تربت تو بى قرار برگشتم
هنوز گريه برايت نكرده ام دل سير
كه چشمه رفته ام و آبشار برگشتم
مگو رقيه كه مويم سپيد شد آن شب
مگو رقيه ببين شرمسار برگشتم
نبود نامحرم با تو فاش ميگفتم
سپيده رفته ام و شام تار برگشتم